از شبنشینی به کوچهنشینی رسیدیم
418 بازدید دوشنبه 13 شهريور 1396 رسم و رسوم ها,محصولات فرهنگی هنری,مقاله,مشکلات,مشکلات کفران,انتقادات,آنچه مربوط به کفرانی ها است,بسم الله الرحمن الرحیم
مردم مانند حالا همه ماشین نداشتن، و مثل حالا نبود که موتور اسباببازی بچهها باشد... دیگر اگر کسی موتور داشت... وسیله نقلیه خوبی داشت ... و این وسیله نقلیه نداشتن بهانه نبود که بگویند نمیتوانیم سرتان بزنیم و شبی را کنار شما بگذرانیم ... پیاده کوچههای خاکی و بعضا به ندرت آسفالت را میپیماییدند و به خانه دوست و اقوام میرسیدند و شبنشینی عالی را محیا میکردند و کودکان که ما نسل ما بود در آن زمان بازیهایی میکردیم و هم بازیهایی داشتیم و توقع تبلت و لبتاب از پدر زحمتکش خود نداشتم تا خود را با آن سرگرم کنیم.
اصلاً همینکه دورهم بودیم صفا داشت. همینکه یک فرش رنگارنگ در حیاط پهن میکردند و گونیبرنج را روی آن ولو میکردند، کیف داشت. همینکه زنان، از فامیل و خویشوقوم گرفته تا همسایه، سینی به دست، کاسهکاسه برنج برمیداشتند و توی سینی میریختند و پاک میکردند، لذت داشت. اینکه بچهها در حیاط، شلوغ میکردند و مادرانشان گهگاهی نهیب میزدند که «علی! دسشو وِل کی، دِشخُسِه ... » یا «فاطی چی! وِرا اِز رو خاکا!» یا گاهی تشر که «حسنی! دِبندِه این شیر اُو ... » یا « زینب! وِرا اِز لِو حوض»، دیدن داشت، شنیدن داشت ...
اینکه سفرهای پهن میشد و همه گردش جمع میشدند، حظ بردن داشت. از آن سفرههای که برچسب غذا داشت. که پارچهای بود....
ولی حالا چه ....
از آن شبنشینیهای ناز و قشنگ دیگر یادشان هم نمانده ... اینهایی که گفتم برای خیلیها نامنوس و غیر قابل درک است چرا که مثل نسل ما خوشیهایش را درک نکردهاند، تمام خوشیهایشان در یک تبلت خلاصه میشود ...
این که فرزندان این چنین خوشیهای ندارند همهاش تقصیر پدر است ... و یا هم مادر ... پدر از آن جهت که به جای شبنشینی رفتن و صله رحم کردن و به دیدن بزرگترها شتافتن، به کوچه میرود و تا نصف شب میماند ... مادر هم یا نمیتواند و یا نمیخواهد جلو پدر را بگیرد ...
آه از نسل سوخته...
نسل سوخته این نسل جدید است که آن لذتها را نبرده ...
آن لذتها که چندی از آن را وصف کردم...